نوشته شده توسط : Kloa

 

۱. ذهن ما بیشتر ناهشیار است (فروید)
بخش عمده‌ای از ذهن ما در سطح ناخودآگاه فعالیت می‌کند و رفتار ما را هدایت می‌کند.
خاطرات سرکوب‌شده، امیال پنهان و ترس‌ها در این ناحیه ذخیره شده‌اند.
فروید برای کشف آن‌ها از رؤیا، لغزش‌های زبانی و تداعی آزاد استفاده کرد.
درمان با تمرکز بر ریشه‌های ناهشیار می‌تواند مشکلات روانی را کاهش دهد.

۲. یادگیری از طریق تداعی رخ می‌دهد (پاولف)
وقتی دو چیز با هم تکرار شوند، مغز آن‌ها را به هم ربط می‌دهد.
پاولف نشان داد سگ‌ها با شنیدن زنگ، حتی بدون دیدن غذا، بزاق ترشح می‌کنند.
این نوع یادگیری به شرطی‌سازی کلاسیک معروف است.
الگوهای رفتاری زیادی در انسان هم به همین شکل شکل گرفته‌اند.

۳. رفتار نتیجه پاداش و تنبیه است (اسکینر)
اگر به رفتاری پاداش داده شود، احتمال تکرار آن بیشتر می‌شود.
اسکینر با جعبه مخصوصش نشان داد چگونه تقویت مثبت یا منفی رفتار را شکل می‌دهد.
او به ذهن کاری نداشت؛ فقط رفتار قابل مشاهده برایش اهمیت داشت.
این دیدگاه در آموزش، تربیت و درمان اختلالات رفتاری بسیار تأثیرگذار بوده است.

۴. انسان در مسیر خودشکوفایی حرکت می‌کند (مزلو)
ما ابتدا به نیازهای ابتدایی مثل غذا و امنیت نیاز داریم.
پس از آن، به تعلق، عزت‌نفس و در نهایت رشد شخصی می‌رسیم.
مزلو باور داشت هر انسان میل دارد بهترین نسخه خودش باشد.
این هرم نیازها، مبنای روان‌شناسی انگیزش و موفقیت فردی است.

۵. رشد ذهنی کودک مرحله‌ای است (پیاژه)
کودکان از بدو تولد به‌تدریج توانایی تفکر پیچیده را پیدا می‌کنند.
پیاژه چهار مرحله شناختی معرفی کرد که هرکدام مهارت‌های خاصی را در بر دارد.
کودک با تعامل با محیط یاد می‌گیرد، نه فقط از طریق آموزش مستقیم.
درک این مراحل برای آموزش مؤثر و پرورش ذهنی ضروری است.

۶. پذیرش بی‌قید و شرط به رشد منجر می‌شود (راجرز)
وقتی کسی ما را همان‌طور که هستیم بپذیرد، حس امنیت و ارزش پیدا می‌کنیم.
راجرز این پذیرش را پایه درمان موفق می‌دانست.
او تأکید داشت که انسان میل طبیعی به رشد و بهبود دارد.
درمانگر باید شنونده‌ای همدل و حمایتگر باشد، نه قضاوت‌گر.

۷. مغز پایه رفتار ماست (روان‌شناسی زیستی)
هر احساسی یا رفتاری ریشه در فعالیت مغز دارد.
مثلاً هیجان، حافظه یا تصمیم‌گیری، به بخش‌های خاصی از مغز مربوط است.
با تصویربرداری مغزی می‌توان دید کدام ناحیه هنگام خشم یا شادی فعال می‌شود.
روان‌شناسی زیستی به ما کمک می‌کند رفتار را از دید علمی‌تر درک کنیم.

۸. حافظه می‌تواند اشتباه کند (لافتوس)
ما فکر می‌کنیم خاطرات ما دقیق‌اند، اما در واقع ممکن است تحریف شده باشند.
لافتوس نشان داد اطلاعات نادرست بعد از یک رویداد، می‌تواند خاطره را تغییر دهد.
این کشف، نگاه ما به شاهدهای عینی در دادگاه را تغییر داد.
ذهن ما خاطرات را بازسازی می‌کند، نه بازپخش.



:: برچسب‌ها: حافظه می‌تواند اشتباه کند (لافتوس) ,
:: بازدید از این مطلب : 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 ارديبهشت 1404 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Kloa

 

۱. بیشعوری، بیماری قرن
خاویر کرمنت بیشعوری را یک بیماری رفتاری همه‌گیر معرفی می‌کند که ربطی به میزان تحصیلات یا موقعیت اجتماعی ندارد. افراد بیشعور خودمحور، بی‌اخلاق و بی‌توجه به حقوق دیگران هستند. این بیماری نه به عقل مربوط است و نه به نادانی، بلکه به فقدان شعور انسانی. او هشدار می‌دهد که بیشعوری به‌شدت در حال گسترش است.

۲. نقاب بیشعوری
بیشعورها همیشه با چهره‌ای خشن و فحاش ظاهر نمی‌شوند؛ بلکه ممکن است مؤدب، آراسته و حتی خیرخواه به‌نظر برسند. رفتارشان زیر لایه‌ای از منطق یا دلسوزی پنهان شده است. آن‌ها با زبان نرم، دیگران را تخریب می‌کنند و خود را قربانی نشان می‌دهند. همین پنهان‌کاری، بیشعوری را خطرناک‌تر می‌سازد.

۳. بیشعورهای موفق
برخلاف تصور عموم، بسیاری از بیشعورها در زندگی حرفه‌ای بسیار موفق هستند. آن‌ها به‌خوبی از قدرت، نفوذ و موقعیت برای رسیدن به منافع خود استفاده می‌کنند. در واقع، بیشعوری می‌تواند ابزار پیشرفت باشد، البته به بهای له شدن دیگران. کرمنت می‌گوید موفقیت نباید ما را از دیدن بیشعوری باز دارد.

۴. توجیه‌گری حرفه‌ای
فرد بیشعور در توجیه رفتارهای اشتباه خود استاد است؛ او همیشه دلیلی دارد که چرا کارش درست بوده. گاهی از قانون، گاهی از دین، و گاهی از منطق برای توجیه بی‌اخلاقی استفاده می‌کند. این توجیه‌ها باعث می‌شود هیچ‌وقت از خودش سؤال نکند. این‌گونه افراد خود را مصون از نقد می‌دانند.

۵. بیشعوری در نقش قربانی
بیشعورها گاهی نقش قربانی را به‌خوبی بازی می‌کنند تا از مسئولیت‌پذیری فرار کنند. با مظلوم‌نمایی، احساس ترحم دیگران را جلب می‌کنند. این رفتار به آن‌ها اجازه می‌دهد تا در عین ظلم، خود را بی‌گناه نشان دهند. نویسنده این الگو را یکی از پیچیده‌ترین مدل‌های بیشعوری معرفی می‌کند.

۶. بیشعوری روزمره
بیشعوری فقط در سیاست یا کسب‌وکار نیست؛ بلکه در رانندگی، صف نانوایی، یا حتی پیام‌های فضای مجازی هم دیده می‌شود. ما اغلب در زندگی روزمره، با رفتارهای کوچک ولی مخرب بیشعورانه روبه‌رو می‌شویم. کرمنت این نوع بیشعوری را "عادی‌شده" می‌داند. اگر نادیده گرفته شود، به فرهنگ تبدیل می‌شود.

۷. رهایی از بیشعوری
اولین گام برای درمان، پذیرش بیشعوری است. تا زمانی که فرد خود را سالم بداند، تغییری ممکن نیست. نویسنده راهکارهایی مثل خودارزیابی، تمرین همدلی و گفت‌وگوی صادقانه با خود را پیشنهاد می‌دهد. این مسیر سخت است، اما شدنی.

۸. ساختن جامعه‌ای باشعور
کتاب در نهایت خواننده را دعوت به ساختن جامعه‌ای آگاه‌تر و محترمانه‌تر می‌کند. اگر هرکسی سهم خود را در کاهش بیشعوری ایفا کند، تغییر ممکن است. آموزش، گفت‌وگو و الگوسازی ابزارهای کلیدی این مسیر هستند. بیشعوری ممکن است همه‌گیر باشد، اما درمان‌ناپذیر نیست.



:: برچسب‌ها: بیشعوری ,
:: بازدید از این مطلب : 20
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 ارديبهشت 1404 | نظرات ()

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد